سرویس دین و دعوت

عبادت تنها برای خداست:

وقتی خدا در تمام ذات و صفاتش یکی است، عبادت نیز مختص او خواهد بود:

قُلْ إِنْ کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ *سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ[1] یعنی: بگو ای خداوند مهربان فرزندی می‌داشت، من نخستین کسی بودم که (چنین فرزندی را) پرستش می‌کردم (چرا که من ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و شناخت و آگاهیم فزونتر است. اما خدا نیازی به فرزند ندارد، و بندگانی چون عزیر و عیسی و فرشتگان که خود را فرزند خدا نامیده‌اند؟!) * خداوندگار آسمان‌ها و زمین و عرش (و تخت سلطنت مجموعه‌ی عالم هستی) پاک و منزه از این توصیف‌هایی است که (درباره‌ی او) می‌کنند... .خدا(در یک طرف) «معبود» و دیگر موجودات(در طرف دیگر)«عابد»:

وَلِلَّهِ یسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ[2] یعنی: آن‌چه در آسمان‌ها و زمین است، خواه ناخواه، خدای را سجده می‌برد (و در برابر عظمت او سر تسلیم و تکریم فرود می‌آورد)، همچنین سایه‌های آن‌ها (که هم‌چون خود آن‌ها از نظم و نظام دقیق و فرمانبرداری شگفت برخوردارند) بامداد و شامگاهان در مقابلش به سجده می‌افتند (و پیوسته در برابر اراده‌ی باری کرنش می‌برند).

در اسلام تنها خداست که عبادت می‌شود و هیچ شفیعی را قبول ندارد:

وَلا یشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً[3] یعنی: و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد.

دایره‌ی عبادت در اسلام گسترده است و همراه با گستردگی آن تنها خاص خداست هر عمل با قرار دادن هدف و قصد خدایی عبادت است و خداوند در این عبادت کس دیگری را قبول ندارد به همین جهت آشکارا اعلام می‌کند که:

تنها خدا پذیرفتنی است:

إِنْ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ[4] یعنی: فرمان‌روایی از آن خدا است و بس. (این، او است که بر کائنات حکومت می‌کند و از جمله عقائد و عبادات را وضع می‌نماید). خدا دستور داده است که جز او را نپرستید. این است دین ثابت و راست.

تنها شریعت را باید از خدا دریافت کرد:

أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنْ الدِّینِ مَا لَمْ یأْذَنْ بِهِ اللَّهُ[5] یعنی: شاید آنان انبازها و معبودهایی دارند که برای ایشان دینی را پدید آورده‌اند که خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بی خبر است؟).

سرپرست و ارباب تنها اوست:

َإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ[6] یعنی: اگر از آنان اطاعت کنید بی‌گمان شما (مثل ایشان) مشرک خواهید بود... .

تمام پرستش‌ها، مناجات‌ها و... از آن خداست:

قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ[7] یعنی: بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش می‌کنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او می‌اندازم و بر بذل مال و جان در راه یزدان می‌کوشم و در این راه می‌میرم، تا حیاتم ذخیره‌ی مماتم شود * خدا را هیچ شریکی نیست، و به همین دستور داده شده‌ام، و من اولین مسلمان (در میان امت خود، و مخلص‌ترین فرد در میان همه‌ی انسان‌هابرای خدا) هستم.

پس تعظیم قبور صالحان، قربانی و نذر و طواف برای غیر خدا، دعا و به فریاد خواندن غیر خدا و استعانت از غیر خدا، منافی توحید بوده و هر کدام به نحوی از انحاء یا عبادت آن‌ها محسوب می‌شود یا وسیله‌ای بین بنده و خدا می‌گردند.

بین خدا و بندگانش هیچ وساطتی نیست:

اسلام آمد که اعلام کند تمامی مردم برابرند و هیچ چیزی اعم از فرشته، جنّ، افراد صالح و حتی پیامبران واسطه‌ی بین خدا و بندگان نیستند خدا (در یک طرف) مردم(به صورت مساوی از لحاظ بندگی در طرف دیگر) که همه مقید به انسان بودن خود و محدود به زمان ومکان هستند. اگر قرار باشد واسطه‌ای بین خدا و مردم باشد، چه کسی بهتر از پیامبران اما خداوند برای واسطه قرار ندادن پیامبران آنان را هم‌چون افرادی دیگر معرفی کرده است:

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ[8] یعنی: زمانی که هم نژادشان نوح بدیشان گفت: هان پرهیزگاری کنید!... .

وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ[9] یعنی: (همان‌گونه که نوح را برای دعوت به توحید به سوی قوم خود فرستادیم،) هود را هم به سوی قوم عاد که خودش از آنان بود روانه کردیم. هود به قوم عاد گفت: ای قوم من، خدای را بپرستید و (بدانید) جز او معبودی ندارید. آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید (و نمی‌خواهید با یکتاپرستی خویشتن را از شر و فساد در امان دارید؟).

اما در مورد رسول اکرم(ص) می‌فرماید:

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُمْ[10]یعنی: بی‌گمان پیغمبری (محمد نام)، از خود شما (انسان‌ها) به سویتان آمده است.

لَیسَ لَکَ مِنْ الأَمْرِ شَیءٌ أَوْ یتُوبَ عَلَیهِمْ أَوْ یعَذِّبَهُمْ[11] یعنی: چیزی از کار (بندگان جز اجراء فرمان یزدان) در دست تو نیست (بلکه همه‌ی امور در دست خدا است. این او است که) یا توبه‌ی آنان را می‌پذیرد (و دل‌هایشان را با آب ایمان می‌شوید) یا ایشان را (با کشتن و خوار داشتن در دنیا، و عذاب آخرت) شکنجه می‌دهد.

قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لاسْتَکْثَرْتُ مِنْ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ[12]یعنی: بگو من مالک سود و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و (از راه لطف بر جلب نفع یا دفع شر، مالک و مقتدرم گرداند.) اگر غیب می‌دانستم، منافع فراوانی نصیب خود می‌کردم (چرا که با اسباب آن آشنا بودم) و اصلاً شر و بلا به من نمی‌رسید (چرا که از موجبات آن آگاه بودم. حال که اسباب خیرات و برکات و از موجبات آفات و مضرات بی‌خبرم، چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود؟). من کسی جز بیم دهنده‌ی مؤمنان (به عذاب و ثواب یزدان) نمی‌باشم.

در مقابل کسانی که عیسیu را خدا می‌دانند، می‌فرماید:

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ قُلْ فَمَنْ یمْلِکُ مِنْ اللَّهِ شَیئاً إِنْ أَرَادَ أَنْ یهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِی الأَرْضِ جَمِیعاً[13] یعنی: به طور مسلم، کسانی که می‌گویند: خدا، مسیح پسر مریم است، کافرند. بگو: اگر خداوند بخواهد مسیحِ پسرِ مریم و مادر او و همه‌ی کسانی را که در روی زمین هستند هلاک کند، چه کسی می‌تواند (کوچکترین) کاری بکند (و جلو دست خدا را بگیرد)؟

وقتی در مورد پیامبران این چنین سخن گفته می‌شود، پس نه کهانتی در کار خواهد بود و نه وساطتی، خدایی که برای پیدایش هر چیزی با فرمان «کُن. یعنی: شو» خلق می‌کند آیا در خالقیتش نیازی به دیگری دارد؟

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ[14] یعنی: هر خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو، و آن هم می‌شود.

اسلام تأکید دارد که با خدا ارتباط داشته باشیم و برای ارتباط نیازی به واسطه نیست:

أَلَیسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ[15] یعنی: آیا خداوند برای (حفاظت و حمایت از) بنده‌اش کافی نیست؟

َهُوَ مَعَکُمْ أَینَ مَا کُنْتُمْ[16] یعنی: او در هر کجا که باشید، با شما است.

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ[17] یعنی: و ما از شاهرگ گردن بدو نزدیک‌تریم.

وَقَالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ[18] یعنی: پروردگار شما می‌گوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم.

واسطه‌ها کم کم خدا می‌شوند:

با پذیرش واسطه‌ها کم‌کم آن‌ها را خدای اصلی قلمداد کرده و الله را فراموش می‌کنند تا جایی که با نام بردن از دیگر معبودان و واسطه‌ها (هر چیزی که باشد) به حالت شعف و جذبه می‌افتند گاهی در مقابل انسانی بی‌خبر از قرآن و سنت زانو می‌زنند و حرف شنوی می‌کنند. ولی با بردن نام خدا به تنهایی دیگر شور و شوقی از آن‌ها دیده نمی‌شود و حتی نام خدا برده نمی‌شود مگر به تبعیت از اواسطه‌ها از او نامی ببرند:

وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یسْتَبْشِرُونَ[19] یعنی: هنگامی که خداوند به یگانگی یاد می‌شود، کسانی که به آخرت ایمان ندارند، دل‌هایشان می‌گیرد و بیزار (از یکتاپرستی) می‌گردد، اما هنگامی که از معبودهایی جز خدا سخن به میان می‌آید، به‌ناگاه شاد و خوشحال می‌شوند.

توسل مشروع و نامشروع:

برخی‌ها با استفاده از آیه‌ی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ[20] می‌گویند که توسّل به یک سبب و «وسیله» مشروع می‌باشد، چرا که خداوند، خود فرموده است: «برای تقرب به خدا وسیله بجوئید.»

بنا به دلایل زیر چنین برداشتی از آیه‌ی فوق کاملاً اشتباه است، بلکه وسیله در آیه‌ی مزبور عبارت از تقوی، ایمان و عمل شایسته است:

اولاً: خداوند فرموده وسیله را بجویید نه این که وسیله را بخوانید. با نگاه به قبل و بعد از «وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» متوجه می‌شویم که وسیله چیزی است که باید به دنبال آن گشت. قبل از آن «اتَّقُوا اللَّهَ» با فعل امر آمده است یعنی مؤمنین برای تقویت ایمان و رسیدن به درجات بالاتر مؤظف به رعایت تقوا هستند. تقوا نیز به معنی حفظ و نگهداری بیشتر خود از بدی‌ها و افزایش عمل صالح و به تعبیری احساس مسؤولیت بیشتر می‌باشد.[21] بعد از آن نیز فعل امر «وَجَاهِدُوا» آمده است که به معنی تلاش و کوشش در راه خدا می‌باشد.

اگر وسیله همان چیزی باشد که می‌گویند باید خواسته‌های خود را از او طلب کرد این چه کمکی به کسب تقوا کرده و چگونه با آیات قرآنی که متقیان را به ما می‌شناسانند، تطابق دارد و از طرفی دیگر چه جهادی در راه خدا محسوب می‌شود.

ثانیاً اگر وسیله ارواح صالحان باشد، روح که با جست‌وجو کردن یافت نمی‌شود و حتی نمی‌دانیم در کجا قرار دارد، زیرا که:

وَیسْأَلُونَکَ عَنْ الرُّوحِ قُلْ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً[22] یعنی: از تو ای محمد در باره‌ی روح می‌پرسند (که چیست). بگو: روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است (و خلقتی اسرار آمیز و ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اعجوبه‌ی جهان آفرینش است. بنابراین جای شگفت نیست اگر به حقیقت روح پی‌نبرید). چرا که جز دانش اندکی به شما داده نشده است، (و علم شما انسان‌هابا توجه به گستره‌ی کل جهان و عالم لایتناهی خداوند سبحان، قطره به دریا هم نیست).

رابعاً: اگر وسیله افراد صالح باشند، این آیه کلیه‌ی مؤمنان حتی پیامبران را نیز شامل می‌شود و آن‌ها نیز باید به دنبال هم‌چون وسیله‌ای –یعنی فردی صالح- باشند.

قُلْ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَلا تَحْوِیلاً * أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمْ الْوَسِیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَیرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً[23] یعنی: (ای پیغمبر! به مشرکان) بگو: کسانی را که به‌ جز خدا (شایسته‌ی پرستش) می‌پندارید (به هنگام بلا، به کمک) بخوانید، اما (خواهید دید که) نه توانایی دفع زیان و رفع بلا از شما را دارند، و نه می‌توانند آن را دگرگون سازند (و ناخوشی‌ها را به خوشی‌ها تبدیل کنند و یا این‌که از اندوه دردها بکاهند) * آن کسانی را که به فریاد می‌خوانند (و خدا گونه‌هایشان می‌دانند) آنان که از همه مقرب‌ترند (به درگاه یزدان، هم‌چون عیسی و عزیر و فرشتگان) برای تقرب به پروردگارشان وسیله می‌جویند (که طاعات و عبادات است) و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناک‌اند. چرا که عذاب پروردگارت (چنان شدید است که) باید از آن خویشتن را دور و برحذر داشت.

در حالی‌که می‌بینیم پیامبر(ص) هیچ وسیله‌ای را بین خود و خدای خود قرار نداده است، بلکه می‌فرمود:

«اللهم إنی أسألک بأنی أشهد أنک أنت الله الذی لا إله إلا أنت الأحد الصمد الذی لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفواً أحد»[24] یعنی: «پروردگارا! من به توتوسل می‌جویم و گواهی می‌دهم که تنها تو خدایی هستی که جز تو هیچ فرمان‌روا و فریادرسی نیست، یکتا و بی‌نیازی که نزائیده و زاده نشده است و کسی هم‌گون و همتای او نیست.»

در حدیثی دیگر پیامبر(ص) می‌فرماید[25] که سه نفر در غاری مانده بودند برای رهایی به عمل صالح خود توسل کردند نه چیزی دیگر. نیز هیچ چیز حتی اموال و اولاد نیز وسیله‌ی تقرب نیستند مگر عمل صالح؛ هم‌چنان‌که خداوند می‌فرماید:

وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ[26] یعنی: اموال و اولاد شما چیزهایی نیستند که شما را به ما نزدیک و مقرب سازند، بلکه کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته و بایسته بکنند آنان (مقرب درگاه الهی بوده و) در برابر اعمالی که انجام داده‌اند پاداش مضاعف دارند و ایشان در طبقات بالا (یعنی در برترین منازل بهشت) در امن و امان بسر می‌برند.

با نگاه به آیات و احادیث فوق درمی‌یابیم که وسیله‌ی مشروع تنها عمل صالح می‌باشد که اگر دایره‌ی آن را در چند عمل جزئی محدود نکنیم، منجر به ایجاد و افزایش ایمان و تقوا هم شده و افزایش ایمان و تقوا هم در ازدیاد عمل صالح مؤثر خواهد بود.

کرامات[27]

معجزات پیامبران به معنی کارهای خارق‌العاده‌ای است که پیامبران به اذن خداوند و با قدرت او برای اثبات رسالت‌شان انجام می‌دادند. معجزاتشان هم‌راه با ادعای نبوّت بود.

امّا گاهاً توسط افراد صالحی، بدون ادعای نبوّت و بدون آن‌که برای اول بار یا مجدداً خود ادعای انجام آن را داشته باشند، کارهای خارق‌العاده‌ای صورت می‌گیرد. آن افراد از پیروان پیامبران بوده و بدون استثناء مطیع تمامی احکام برنامه‌ی الهی می‌باشند. به اعتبار این‌که امر خارق‌العاده توسط یکی از صلحای پیامبری از پیامبران خدا صورت می‌گیرد تأکید و تأئیدی بر رسالات پیامبرش می‌باشد. به چنین کارهای خارق‌العاده‌ای اصطلاحاً «کرامات» گفته می‌شود.

کرامات از لحاظ میزان خارق‌ا‌لعاده بودن و گستردگی آن در بین عموم مردم، در درجات پایین‌تر و شدت کمتری از معجزه قرار دارند. نوع کرامت هرگز نباید با ظاهر شرع در تضاد و تعارض بوده و هم‌راه با مُنکَری صورت گیرد یا منجر به تعطیلی حکمی از احکام شرع گردد. با توصیف‌های فوق تفاوت کرامات با معجزات نیز روشن ‌گردید.

کرامات از امور ممکن محسوب می‌شود چرا که خداوند توانایی بخشیدن چنین توانایی را به یک نفر خاص دارا می‌باشد. خداوند برخی را از مجاری عادی مانند قدرت جسمانی، ریاست دنیایی، مال و خانواده، علم و ... تکریم می‌کند و به همین ترتیب نیز کسان دیگری را که شایستگی آن را دارند، از راه انجام برخی امور خارق‌العاده گرامی می‌دارد. هم‌چنان‌که خداوند در مورد متقین می‌فرماید که آفاق علم را بر آن‌ها می‌گشاید:

... وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیعَلِّمُکُمْ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ[28] یعنی:... و از خدا بترسیدو خداوند (آن‌‌چه را که به نفع یا به زیان شماست) به شما می‌آموزد و خداوند به آن‌چه می‌کنید آگاه است.

گشایشی برای متقیان حاصل کرده و از جهتی که تصور نمی‌کردند رزق می‌دهد:

... وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ...[29] یعنی: ... هر کس هم از خدا بترسد و پرهیزکاری کند، خدا راه نجات را برای او فراهم می‌سازد. * و به او از جایی که تصورش نمی‌کند روزی می‌رساند....

مؤمنانی را که دینش را یاری می‌دهند، کمک می‌کند:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ[30] یعنی: ای مؤمنان! اگر (دین) خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می‌کند و گامهایتان را استوار می‌دارد.

بنابراین متوجه می‌شویم که وقوع کرامات طبق آیات قرآنی ممکن است. حال سؤال این‌جاست که آیا وقوع کرامات به صورت موردی و با ذکر مصداق در قرآن، سیره‌ی پیامبر(ص) و زندگی صحابه و سایر صالحین به ثبت رسیده است یا نه؟ جهت پرهیز از اطاله‌ی کلام در این‌جا تنها به چند نمونه‌ی بارز در قرآن و سنّت اشاره خواهیم داشت:

خداوند در مورد اصحاب کهف که داستان آنان سراسر خرق عادت بود و هیچ ادعای نبوت هم نداشتند، می‌فرماید:

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَباً * إِذْ أَوَى الْفِتْیةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً * فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً * ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَینِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً[31] یعنی: آیا گمان می‌بری که (خواب چندین ساله‌ی) اصحاب کهف و رقیم، د رمیان عجایب و غرایبِ ما چیز شگفتی است؟ *آن‌گاه را که این جوانان به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارات! ما را از رحمت خود بهره‌مند و راه نجاتی برایمان فراهم فرما.* پس (دعای ایشان را برآوردیم و پرده‌های خواب را) چندین سال بر گوش‌هایشان فرو افکندیم. * پس از آن ایشان را برانگیختیم ت اببینیم کدام‌یک از آن دو گروه (یعنی آنان که می‌گفتند: روزی یا بخشی از یک روز خوابیده‌ایم و آنان که می‌گفتند: خیر! تنها خدا می‌داند که چه‌قدر خوابیده‌اید) مدت ماندن خود را حساب کرده است.

در مورد کرامات مریم در موارد گوناگون می‌فرماید:

وَکَفَّلَهَا زَکَرِیا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یا مَرْیمُ أَنَّى لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ[32] یعنی: خداوند او(مریم) را به طرز نیکویی پذیرفت و به طرز شایسته‌ای (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد) و زکریا (شوهر خاله‌ی او) را سرپرست او کرد. هر زمان که زکریا وارد عبادت‌گاه او می‌شد غذا را پیش او می‌یافت. به مریم گفت: این از کجا برای تو می‌آید؟! گفت: این از سوی خدا می‌آید. خداوند به هر کس که بخواهد بی‌حساب و بی‌شمار روزی می‌رساند.

در مورد یکی از افراد سلیمانu به نام «آصف» می‌فرماید:

قَالَ یا أَیهَا المَلأ أَیکُمْ یأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یأْتُونِی مُسْلِمِینَ * قَالَ عِفْریتٌ مِنْ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمِینٌ * قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنْ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کَرِیمٌ[33] یعنی: (سلیمان خطاب به حاضران) گفت: ای بزرگان! کدام‌یک از شما می‌تواند تخت او را پیش من حاضر آورد، قبل از آن‌که آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند (تا در نتیجه با قدرتی شگرف روبرو شوند و دعوت ما را بپذیرند.) * عفریتی از جنیان گفت: من آن را برای تو حاضر می‌آورم پیش از این‌که تو از جای برخیزی و من بر آن توانا و امین هستم. * کسی که علم و دانشی از کتاب داشت گفت: من تخت (بلقیس) را پیش از آن‌که چشم برهم زنی، نزد تو خواهم آورد. هنگامی که سلیمان تخت را پیش خود آماده دید، گفت: این از فضل و لطف پروردگار من است. تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت او را به‌جا می‌آورم یا ناسپاسی می‌کنم. هر کس که سپاس‌گذاری کند تنها به سود خویش سپاس‌گزاری می‌کند و هر کس که ناسپاسی کند، پروردگار من بی‌نیاز و صاحب کَرَم است.

در سیره‌ی پیامبر(ص) نیز موارد متعددی اشاره شده است از جمله داستان سه نفری که در غار مانده بودند:

عن عبدالله بن عمر؛ قال: سمعتُ رسولَ اللهِ صلى الله علیه وسلم یقول: «انطَلَقَ ثلاثةُ رَهطٍ ممن کان قبلَکم حتّى أوَوُا المَبیتَ إِلى غارِ فدَخَلوه، فانحدَرَتْ صَخرةٌ منَ الجبَلِ فسدَّتْ علیهمُ الغارَ، فقالوا: إنه لاینْجیکم من هذهِ الصَّخرةِ إِلاّ أن تدعوا اللهَ بصالحِ أعمالِکم. فقال رجُلٌ منهم: اللّهمَّ کانَ لی أبَوَانِ شیخانِ کبیرانِ، وکنتُ لا أغبِقُ قبلَهما أهلاً ولا مالاً، فناءَ بی فی طلَب شیءٍ یوماً فلم أُرِح علیهما حتّى ناما، فحلبْتُ لهما غبوقَهما فوجَدْتُهما نائمینِ، فکرِهتُ أن أغبِقَ قبلهما أهلاً أو، مالاً، فلبثتُ والقَدَحُ على یدَی أنتظِرُ استِیقاظَهما حتّى بَرَقَ الفجرُ، فاستیقظا، فشربا غبوقَهما: اللّهمَّ إن کنتُ فعلتُ ذلکَ ابتِغاءَ وَجهِکَ ففَرِّجْ عنّاما نَحنُ فیه من هذهِ الصخرةِ، فانفَرَجَتْ شیئاً لایستطیعونَ الخروجَ. قال النبی صلى الله علیه وسلم: وقال الآخرَ: اللّهمَّ کانت لی بنتُ عمٍّ کانت أحبَّ الناسِ إِلی، فأردتُها عن نَفسِها فامتنعَتْ منی، حتّى ألمَّتْ بها سِنةٌ منَ السنینَ فجاءتْنی فأعطیتُها عشرینَ ومائةَ دَینارِ على أن تُخَلّی بینی وبینَ نفسِها، ففعلَتْ، حتّى إِذا قدَرْتُ علیها قالت: لاأُحِلُّ لکَ أن تَفُضَّ الخاتمَ إِلاّ بحقِّهِ، فتحرَّجتُ منَ الوُقوع علیها، فانصَرَفتُ عنها وهی أحبُّ الناس إِلی، وتَرَکتُ الذهب الذی أعطیتُها. اللّهمَّ إن کنتُ فعلتُ ذلکَ ابتِغاءَ وجهِکَ فافرُجْ عنّا ما نحنُ فیهِ، فانفرَجتِ الصَّخرةُ، غیرَ أنهم لایستطیعون الخروجَ منها. قال النبی صلى الله علیه وسلم: وقال الثالث: اللّهمَّ إنی استأجَرْتُ أُجراءَ فأعطیتُهم أجرَهم، غیرَ رَجُلٍ واحدٍ ترکَ الذی له وذهبَ فثمَّرْتُ أجرَهُ حتّى کثُرَتْ منهُ الأموالُ، فجاءنی بعدَ حِینٍ فقال: یا عبدَ اللهِ أدّ إِلی أجری، فقلت له: کلُّ ما تَرَى مِن أجْرِکَ منَ الإِبلِ والبقرِ والغنمِ والرقیق. فقال: یا عبدَ اللهِ لاتَستهزىءْ بی. فقلت: إنی لا أستهزِىءُ بکَ، فأخَذَهُ کلَّهُ فاسْتاقَهُ فلم یترُکْ منه شیئاً. اللّهمَّ فإِن کنتُ فعلتُ ذلکَ ابتِغاءَ وَجهِکَ فافرُجْ عنّا ما نحنُ فیه. فانفَرَجتِ الصخرةُ، فخرجوا یمشون.» یعنی: «از عبدالله پسر عمر روایت شده، که گفته است: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: سه نفر از اقوام پیشین با هم، هم‌سفر گشتند و برای استراحت داخل غاری شدند. صخره سنگی بزرگ از کوه پایین آمد و جلوی غار را مسدود کرد. گفتند: خداوند ما را از این صخره نجات نخواهد داد مگر این‌که با بهترین اعمال خویش به خداوند توسل نماییم. یکی از آن‌ها گفت: خداوندا تو شاهدی که من پدر و مادر پیری داشتم و هیچ‌گاه شبانگاه شیر و غذای خانواده‌ام را قبل از آن‌ها نمی‌دادم. روزی در طلب چیزی از خانه دور شده بودم. هنگامی‌که برگشتم بلافاصله شیر را برای آن‌ها دوشیدم و آن‌را برایشان آوردم، دیدم که به خواب رفته‌اند و چون حاضر نبودم نوشیدنی خانواده‌ام را قبل از آن‌ها بدهم در حالی‌که کاسه‌ی شیر را روی دستم نگه داشته بودم تا سپیدی صبح منتظر ماندم تا بیدار شوند. سپس بیدار شدند و شیرشان را نوشیدند. خدایا اگر این کار را برای رضای تو انجام داده‌ام این صخره را از سر راه ما بردار! بلافاصله مقداری از صخره تکان خورد، اما با وجود این توانایی خروج از غار را نداشتند. پیامبر(ص) ]ادامه داد و [فرمود: یکی دیگر از آن‌ها گفت: پروردگارا من دختر عمویی داشتم که او را از همه کس بیشتر دوست داشتم. از او خواستم که با من هم‌بستر شود، اما او حاضر نشد، تا این‌که سالی دچار بیماری شدیدی شد و از من کمک طلبید و من به شرط این‌که به هم‌بستری با من راضی شود، حاضر شدم 120 دینار به او بدهم؛ او هم پذیرفت. هنگامی که بر این کار قادر گشتم، گفت: برایت حلال نیست که جز به حلال حریم را بشکنی. به همین خاطر انجام این کار برایم دشوار گشت و درحالی‌که او را از هر کس بیشتر دوست داشتم از ارتباط با او منصرف گشتم و طلایی را که به او داده بودم، به او بخشیدم. خدایا اگر این کار را برای رضای تو انجام داده‌ام این سنگ را از سر راه ما بردار! بلافاصله سنگ مقدار دیگری تکان خورد؛ اما باز توانایی بیرون آمدن را نداشتند. پیامبر(ص) فرمود: سومی هم گفت: پروردگارا من هم چند نفر کارگر را اجیر کرده بودم و مزد همه‌ی آن‌ها را پرداختم جز یکی از آن‌ها که مزد نگرفته بود. لذا مزد او را در معاملات به‌کار گرفتم تا این‌که سود به‌دست آمده از مزد او فراوان گشت. بعد از مدتی پیش من آمد و گفت: ای بنده‌ی خدا لطفاً مزد من را بپردازید. به او گفتم: همه‌ی این شتران، گاوها و گوسفندان و بردگانی که می‌بینی، حاصل سود مزد تو هستند. گفت: ای بنده‌ی خدا من را مسخره مکن! به او گفتم: تو را مسخره نمی‌کنم. لذا همه‌ی آن‌ها را گرفت و در جلو خود به حرکت در آورد و چیزی از آن‌ها را جا نگذاشت. خداوندا اگر این کار را برای رضای تو انجام داده‌ام این سنگ را از سر راه ما بردار! سنگ تکان خورد و به‌طور کامل دهانه‌ی غار را باز گذاشت. سپس از غار خارج گشته و رهسپار شدند.»

نمونه‌های زیادی در احادیث پیامبر(ص) و در زندگی صحابه از جمله عایشه (رض)، ابوبکر صدیق، عمربن‌خطاب، أسید بن حضیر، عبادبن‌بشر و ... (رض) ذکر شده‌اند که تنها به ذکر مواردی از آن‌‌ها اشاره نمودیم.

با توجه به آن‌چه گذشت مشخص گردید که کرامات از امور مسلم و قطعی برای مؤمنین به قرآن و سنّت است و این‌که کرامات مختص گرامی‌داشت متقین است؛ بنابراین به هیچ صورت به عنوان مصدر و سرچشمه‌ی اثبات یا رد احکام شرعی قرار نمی‌گیرد، بلکه احکام شرعی مصدری برای تأئید یا رد آن هستند.[34] افتخار به کرامات و کسب مال و مقام به‌وسیله‌ی آن صحیح نبوده، بلکه منافی آن است. کرامات وسیله‌ای‌ است برای افزایش ایمان شخص و هم‌چنین نوعی امتحان برای او محسوب می‌شود و اگر بعد از رخ‌دادن کرامات به عصیان و گناه آلوده شود، تبدیل به حجتی علیه او از طرف خداوند، خواهد شد. در زمینه‌ی توسل یا عدم توسل به چنین افرادی لازم است ذکر شود که کرامات چنین افرادی به معجزات پیامبران نمی‌رسد؛ بنابراین آنان نیز مشمول همان بحث‌هایی خواهند شد که در زمینه‌ی توسل در صفحات قبل گذشت.




پاورقی‌ها
--------------------------------------------------------------------------------

[1] - قرآن کریم، سوره‌ی الزخرف، آیات 81 و 80.

[2] - قرآن کریم، سوره‌ی الرعد، آیه‌ی15.

[3] - قرآن کریم، سوره‌ی الکهف، آیه‌ی110.

[4] - قرآن کریم، سوره‌ی یوسف، آیه‌ی40.

[5] - قرآن کریم، سوره‌ی الشوری، آیه‌ی21 و النحل/51و52.

[6] - قرآن کریم، سوره‌ی الانعام، آیه‌ی121.

[7] - قرآن کریم، سوره‌ی الانعام، آیات 162.و163.

[8] - قرآن کریم، سوره‌ی الشعراء، آیه‌ی106.

[9] - قرآن کریم، سوره‌ی الاعراف، آیه‌ی65 و النمل/45 ، هود/84 ، الزمر/71.

[10] - قرآن کریم، سوره‌ی التوبة، آیه‌ی128 و آل عمران/144.

[11] - قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی128 و الانعام/107.

[12] - قرآن کریم، سوره‌ی الاعراف، آیه‌ی188 و الاسراء/74 و75 ، الزمر/65 ، الجن/20و22 ، فصلت/6 ، الکهف/110.

[13] - قرآن کریم، سوره‌ی المائدة، آیه‌ی17.

[14] - قرآن کریم، سوره‌ی یس، آیه‌ی82.

[15] - قرآن کریم، سوره‌ی الزمر، آیه‌ی36.

[16] - قرآن کریم، سوره‌ی الحدید، آیه‌ی 4.

[17] - قرآن کریم، سوره‌ی ق، آیه‌ی16 و البقرة/186، یوسف/87 ، الزمر/53.

[18]- قرآن کریم، سوره‌ی غافر، آیه‌ی60.

[19]- قرآن کریم، سوره‌ی الزمر، آیه‌ی45.

[20]- یعنی: «ای مؤمنان! از خدا بترسید (و از اوامر او اطاعت کنید و از نواهی او اجتناب ورزید) و برای تقرب به خدا وسیله بجوئید (که عبارت از اطاعت و عبادت و اعمال شایسته است)، و در راه او جهاد کنید تا این که رستگار شوید.» قرآن کریم، سوره‌ی المائدة، آیه‌ی35.

[21]- ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلاة وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ * وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالآخرَةِ هُمْ یوقِنُونَ» بقرة/ 2 الی4، «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ (133) الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیظَ وَالْعَافِینَ عَنْ النَّاسِ وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (134) وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَلَمْ یصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یعْلَمُونَ» آل‌عمران/133 الی135، «لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُتَّقُونَ» بقرة/177 و ... .

[22] - قرآن کریم، سوره‌ی الاسراء، آیه‌ی85.

[23] - قرآن کریم، سوره‌ی الاسراء، آیات56و57، الاعراف/194.

[24] - احمد بن حنبل، مسند احمد، دار إحیاء التراث العربی، جزء 6، حدیث 5، ص478.

[25] - احمد بن حنبل، مسند احمد، دار إحیاء التراث العربی، جزء 6، حدیث 5، ص478.

[26] - قرآن کریم، سوره‌ی سبأ، آیه‌ی37.

[27]- عبدالرحمن حسن حبنکه المیدانی، العقیدة الاسلامیة و أسسها، تهران 1364، جاپ دوم، نشر صبا تهران و بیان پاوه، صص 395 الی 411.



[28]- قرآن کریم، سوره‌ی البقرة، آیه‌ی 282.

[29]- قرآن کریم، سوره‌ی الطلاق، آیات 2 و 3.

[30]- قرآن کریم، سوره‌ی محمد، آیه‌ی 7 و «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِینَ (5) وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یحْذَرُونَ» قرآن کریم، سوره‌ی قصص، آیات 5 و 6.

[31]- قرآن کریم، سوره‌ی الکهف، آیات 9 الی 12.

[32]- قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 37 و «قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَلِکِ اللَّهُ یخْلُقُ مَا یشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ کُنْ فَیکُونُ» قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 47 و «وَهُزِّی إِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیکِ رُطَباً جَنِیاً» قرآن کریم، سوره‌ی مریم، آیه‌ی 25 و «فَأَشَارَتْ إِلَیهِ قَالُوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیاً * قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً * وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَینَ مَا کُنتُ ‎وَأَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیاً * وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیاً * وَالسَّلامُ عَلَی یوْمَ وُلِدْتُ وَیوْمَ أَمُوتُ وَیوْمَ أُبْعَثُ حَیاً» قرآن کریم، سوره‌ی مریم، آیات 29 الی 30.

[33]- قرآن کریم، سوره‌ی نمل، آیات 38 الی 40.

[34]- امام شافعی(رض) می‌فرماید: «اگر کسی را دیدید که روی آب راه می‌رود و در هوا پرواز می‌کند او را باور نکنید تا این‌که آن را بر قرآن و سنّت عرضه نمایید.»